خواب میدیدم در به در دنبال کلوچه فومنی میگشتم :(( آقاهه گفت نداریم و یه مدل کلوچهی تخمیرو میگفت دونهای ۹ تومن برق ازم پریده بود و تو خواب فحشو به جون باعث و بانیش کشیده بودم. بعد یهو مغازه هه رو تاریک کردن یه عروسک نوزاد خیلی چاق حمله کرد به مغازه منم الکی خودمو به مردن زده بودم کف مغازه که بهم کار نداشته باشه :/
پریشبا ساعت ۷ خوابیدم تا ده چنان خوابی دیدم خدا داند و بس. ولی باسنم نمیکشید بنویسم. خواب میدیدم خونهی این پسرکم ولی خودش نبود. بعد داشتم به گلهاش نگاه میکردم میگفتم یک ساله عجب رشدی کردن! از یه جایی به بعد یه پسر ظریف تو خوابم بود که کم کم داشت شکم در میآورد و بعدشم پاکت سیگار رو بین شورت و شلوارش گذاشته بود :/ از اونور هیکلش داشت تغییر میکرد دیگه ازش خوشم نمیاومد و هی حس چندش شدن داشتم ولی اون هی اصرار به بوسیدن داشت داشتم از خودم دورش میکردم که دیدم دندونای ومپایریش داره در میاد و ازش خون میچکید و جشماش سیاه میشد. از یه طرف از دندوناش لذت میبروم از طدف دیگه واقعا ازش وحشت کرده بودم و توی خواب تو فاصلهی دو سانتی از صورتم قرار گرفته بود و میخواست گازم بگیده که با ترس و وحشت از خواب پریدم. اوووووف واقعا دندون ومپایری خوبه و اگه اسکول بودم حتما یک جفت عاریهای ثابتشو میدادم دندون پزشک برام بذاره چون این چسبی الکیها به کارم نمیاد میخوام ثابت باشههههه. .بعد که از خوتب پاشدم فکر کردم اینکه ومپایر نبوده ماه کامل شده داشته تغییر شکل میداده وِروولف بوده. من وِروولف میخوام، اما نه نر :///// وروولف و ورفاکس چه شود. خدایااااااااا :((
در راستای همین موضوع دیشب فیلم Border رو تا نیمه دیدم. اووووف خوب چیزیه ولی هیجانش کمه بیشتر مرموزه.